فساد پنهان؛ مهمترین مصادیق فساد در مجموعههای عمومی
این روزها یکی از مهمترین دغدغههای توأمان حاکمیت و مردم مبارزه با «فساد» است. گسترش اخبار اختلاس در سالهای أخیر، موجبات نگرانی و حتی دلسردی گروهی از مردم را نسبت به آینده فراهم کرده و این مهم منجر به افزایش پدیدۀ مهاجرت در میان ایرانیان شده است.
«اختلاس» تنها یکی از مصادیق فساد است و مبارزه با فساد صرفاً محدود به جلوگیری از اختلاس نیست. یکی دیگر از مصادیق بسیار مهم فساد، سوءاستفاده و بهرهبرداری غیرمجاز از سرمایههای یک مجموعه یا نهاد عمومی و یا عدم حفظ و حراست از آنهاست. به عنوان مثال بهرهبرداری شخصی از امکانات دولتی مصداق مناسبی از این نوع از فساد است. اما در همین حوزه، یعنی فساد و مقولۀ حراست از سرمایههای بیتالمال در یک نهاد عمومی، فساد گسترده، خطرناک و بسیار عظیمی درحال رخ دادن است که کمتر کسی متوجه آن شده و نسبت به برخورد با عاملان و جلوگیری از نابودی سرمایههای عمومی اقدام میکند.
کارشناسان متفقالقولاند که مهمترین و ارزندهترین سرمایۀ یک کشور، دولت، نهاد، مجموعه، ارگان و حتی یک شرکت خصوصی، نیروهای انسانی و تجارب ایشان در طی سالها فعالیت تخصصیشان است. یک کارشناس، یک متخصص، یک تکنسینی که سالها در یک مجموعه مشغول به کار بوده و تمامی زوایای شغلیاش را به خوبی شناخته، آزمون و خطاهای مختلفی را با هزینۀ مجموعۀ مطبوعش پرداخته است. و در حال حاضر با کمک همین تجارب خواهد توانست نسبت به یک کارشناس جدیدی که هنوز در ابتدای مسیر کسب تجربه و آغاز آزمودن است، با حداقل هزینه، کمترین اشتباه و با حداکثر کیفیت، نسبت به رفع مشکلات و انجام وظایف محوله اقدام کند. او پیشتر راههای خطا و اشتباه را رفته و بازگشته و نسبت به مخاطرات و تصمیمات اشتباه آگاه است. کولهباری از تجربه که طی سالها فعالیت بدست آورده، او را در انجام هر چه بهتر و سریعتر یک وظیفه یا پروژه یاری خواهد کرد.
از همین رو، شرکتهای پیشرو در جهان نسبت به حفظ و استفادۀ حداکثری از نیروهای انسانی ارزشمندشان بسیار حساس بوده و از هر گونه اقدام در جهت حفظ و جلب رضایت ایشان فروگذار نخواهند بود. اما با کمال تأسف، در ایران و بخصوص در بخش دولتی، اهمیت نیروی انسانی متخصص و با تجربه به هیچ وجه شناخته شده نیست. حراست، بازرسی و دیگر ارگانهای نظارتی، انواع و اقسام راهکارها را برای حفظ اموال یک نهاد عمومی بکار میبرند. تعداد زیادی نگهبان استخدام میشود، ترددها کنترل میشود، برای ورود و خروج یک کالای کوچک بایستی انواع و اقسام فرمها را پر کرد و مراحل متفاوت بروکراسی اداری را طی کرد تا مثلاً یک دستگاه چاپگر از یک مجموعه خارج و برای تعمیر به یک شرکتی ارسال شود. بر روی تمامی اموال برچسب و شمارۀ شناسایی ثبت میشود. در پایان هر سال طی فرایند انبارگردانی، تمامی اموالی که در اختیار کارکنان یک مجموعه قرار دارد، کنترل میشود و از آنها امضاء و تعهد گرفته میشود تا نسبت به حفظ و حراست از اموال مجموعه کوشا باشند. دوربینهای مدار بسته به تعداد زیاد و با هزینهای گزاف در تمامی طبقات، سالنها و بخشهای یک مجموعه نصب میشود تا مبادا یک دستگاهی در مجموعهای به صورت غیرقانونی جابجا شده و یا حتی به سرقت رود. اما همین نهادهای نظارتی که مسئولیت حفظ سرمایههای مادی یک مجموعه را برعهده دارند، هیچ حساسیتی نسبت به نابودی و هدررفتِ مهمترین سرمایۀ آن مجموعه، یعنی نیروی انسانیاش، یعنی تخصص و تجارب گرانبهای انسانی ندارند. یک مدیر، بدون هیچ دغدغه، بازخواست و توجیهی میتواند صرفاً به دلایل شخصی یک نیروی متخصص و باتجربه را عزل کند، کنار گذارد، بایکوت کند و … و در این میان هیچ مأمور حراستی او را مورد مؤاخذه قرار نمیدهد که چرا نسبت به حفط و حراست از ارزشمندترین دارایی مجموعه مسئولیتپذیر نبودهای؟ چرا داراییهای یک متخصصی را که مجموعه، سالها هزینه پرداخته است تا او به پختگی لازم برسد، تجربه کسب کند، راهحلهای صحیح را کشف کند، بیراههها را بشناسد و به یک سرمایۀ ارزشمند انسانی با دانش و تجربهای همسنگ طلا مبدل شود، براحتی نابود کرده و از بین میبرید؟ مجموعه چقدر باید مجدداً هزینه پرداخت کند تا متخصصی با این میزان دانش، تجربه و آگاهی تربیت کند تا از او در جهت تأمین منافع مجموعه با بهترین کیفیت و کمترین هزینه، بهره جوید؟
بنابر آنچه گفته شد، یکی از مهمترین مصادیق فساد در مجموعههای عمومی، عدم حراست و حفاظت از ارزشمندترین سرمایههای آن است که متأسفانه هیچ حساسیتی در برخورد با این بیمسئولیتی وجود ندارد. هیچ نگهبانی برای حفظ این نوع سرمایه استخدام نمیشود، هیچ دوربینی حافظ این سرمایهها نیست، هیچ مدیری بابت عدم مسئولیتپذیری برای حراست از مهمترین دارایی مجموعه بازخواست و محاکمه نمیشود. و از همه مهمتر، هیچ کس پاسخگوی عمر تلف شدۀ یک کارشناس متخصص با تجربه نیست که سالهای عمر خود و جوانیاش را صرف آموختن، خدمت، فعالیت و کسب تجربه کرده است تا برای مجموعه و نهاد مطلوبش به خوبی ایفای نقش کرده و وظایفش را به نحو احسن انجام دهد. یک مدیر جدید به راحتی حاصل عمر او را دور میریزد و افزون بر ظلم مشخص و بارزی که در حق آن کارشناس با تجربه روا داشته، مجموعۀ تحت امر خود را نیز متضرر کرده، سرمایههای ارزشمندش را به فنا میدهد و هزینههای مضاعفی را برای تربیت یک کارشناس متخصص با تجربۀ جدید، به مجموعه تحمیل میکند و مأموران حراست از سرمایههای مجموعه هم هیچ واکنشی نسبت به مفسدۀ آشکار مذکور نشان نمیدهند.